فکر کردن به تنهایی های روزمره و حجم کارهایی که انجام ندادی و روی هم تلانبار شده در کنار امتحاناتی مزخرف که قصد تموم شدن نداره، همه چیز داره سوهان می کشه به روحم... خسته ام از همه چیز....

شماره اساتید

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خدا رو شکر هنوز ازدواج نکردم وگرنه باید قید خیلی چیزها رو بزنم... از جمله همین وبلاگ... به قول قدیمی ها اونقدر دور خودم تیکه کردم که وقت ندارم بیام اینجا گردگیری کنم... بی زحمت دوتا فوت بزنید به این صفحه ما... فقط گرد و خاک نکنید

دلخوشی

سوپرایز شدن یعنی وقتی که می آیی داخل وبلاگت و گرد و خاکها رو کنار می زنی می بینی ۲ نفر اومدن برات پیام گذاشتن... پیامی که فقط ماله خودته نه مال کسه دیگه ای... اون وقته که از خوشحالی پر در می آری و مصمم تر می شی که وبلاگت رو به روز کنی... کاری که سالها انجامش داده بودی اما حالا به خاطر خیلی مسائل از اون دلسرد شدی...

با توام...

تب مجنون بدون واگیر داره...

عشق بی فرجام

قرار نبود که باز احساسی بشم اما دیدن فیلم برف روی شیروانی داغ اونقدر من رو تحت تاثیر قرار داد که وقت دیدن فیلم بغضی عجیب گلوم رو گرفته بود... به خصوص پس از گفتن این دیالوگ شاهکار فرخ نعمتی که بدتر از عشق بدون فرجام، فرجام بدون عشق هست...  

حالا من موندم یه دنیا دیالوگ دوست داشتنی از این فیلم دلچسب که می خواهم هر کجا که می رسم بلند بلند فریادش بزنم...  

 

صرفا جهت اطلاع...

چون می دونم که مدام به وبلاگم سر می زنی تا ببینی چی کار می کنم و حس فضولیت رو ارضا کنی، برات می نویسم که ‌این روزها آنقدر مشغول و سرگرم کار هستم که به خودم هم فکر نمی کنم چه برسه به تو... پس منتظر نباش که بهت sms بزنم...  

در ضمن فکر نکن که نمی فهمم از آی دی دیگران واسه دید زدن پروفایل فیس بوکم استفاده می کنی... علاوه بر این لازمه که بدونی با اون بنده خدا بیرون رفتم چندان باهاش حال نکردم... حالا در آینده نزدیک با یکی دیگه قرار دارم... این روند تا پیدا کردن کیس دلخواهم ادامه پیدا می کنه...   

لطفا بعد از اینکه خوندی و دلت سوخت واسم کامنت هم بذار که مطمئن بشم دلت سوخته...  

از طرف جعفر 

 

 

 

خونه دار و بچه دار زنبیل و بردار و بیار  (نوستالوژی ظهر تابستون)

دنیا رنگ عوض کن

دل خوش سیری چند... حال ندارم ناخونم رو کوتاه کنم... چه برسه وبلاگ به روز کنم... دلم می خواد برم یه جای دور که هیچ صدایی نباشه... هیچ موجی نباشه... از موبایل و تلویزیون و ماشین خبر نباشه... روی تخت بزرگ و نرم بگیرم بخواب.. به هیچ چیز هم فکر نکنم... نه به کار نه به زندگی نه به هیچ چیز... دوست دارم اونجا هوا آفتابی باشه و روبرو طبیعت بیکران... فقط بخوابم... تفریح کنم و مهم نباشه که کی قراره اونجا رو ترک کنم... اونقدر بمونم تا همه شاید دنیا برام رنگ عوض کنه...  

 یه جایی مثل اینجا  

دنیا رنگ عوض کن

دل خوش سیری چند... حال ندارم ناخونم رو کوتاه کنم... چه برسه وبلاگ به روز کنم... دلم می خواد برم یه جای دور که هیچ صدایی نباشه... هیچ موجی نباشه... از موبایل و تلویزیون و ماشین خبر نباشه... روی تخت بزرگ و نرم بگیرم بخواب.. به هیچ چیز هم فکر نکنم... نه به کار نه به زندگی نه به هیچ چیز... دوست دارم اونجا هوا آفتابی باشه و روبرو طبیعت بیکران... فقط بخوابم... تفریح کنم و مهم نباشه که کی قراره اونجا رو ترک کنم... اونقدر بمونم تا همه شاید دنیا برام رنگ عوض کنه...  

 یه جایی مثل اینجا